سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به عبد اللّه پسر عباس در باره نظرى که داده بود و امام موافق آن نبود فرمود : ] تو راست که به من نظر دهى و اگر نپذیرفتم از من اطاعت کنى . [نهج البلاغه]
noghteoj
 
عوارض سرکوب نیاز جنسی

-انسان و حیوان نیازهای فیزیولوژی متعدد دارند مانند نیاز به غذا، نیاز به آب، نیاز به جفت،... 

-انسان نیازهای روانی ـ اجتماعی مختلفی چون نیاز به امنیت، عزت نفس، عشق، محبت کردن، تأیید اجتماعی و خودشکوفایی دارد.

-ارتباط لمسی تماس اجتماعی یکی از ضروریات زندگی اجتماعی است که به عنوان یک نیاز برای رشد و سلامتی روان از کودکی تا بزرگسالی شناخته شده است.[1]

-هر یک از ما چهار بُعد روانی و فیزیولوژیکی و اجتماعی و معنوی داریم. این ابعاد با هم تعامل و تأثیر و تأثر دارند.

-با فرارسیدن سن بلوغ هورمون های جنسی مرد و زن فعال می شوند و صفات ثانویه شکل می گیرند.

-از نظر فیزیولوژی بدن می تواند تا حدودی از نظر جنسی با احتلام به تعادل برسد ولی از آنجا که عوامل بیرونی و درونی شدت شهوت متعدد است باز بدن در صورت عدم ارضای جنسی می تواند نامیزان شود و تحت فشار قرار گیرد.هر موجود زنده بر اساس قانون تعادل حیاتی گرایش دارد بین محیط درونی و محیط بیرون تعادل برقرار کند. [2]

- همین طور که نگرش دینی می تواند هنگام روزه نیاز به گرسنگی را مدیریت کند نگرش دینی نقش مهمی مدیریت شهوت دارد.

- انرژی می تواند از حالتی به حالتی تبدیل شود. انرژی جنسی با کار زیاد و ورزش و فعالیت های ذهنی تا حدود زیادی مصرف می شود.

- تحریکات جنسی دو گونه اند: طبیعی و مصنوعی (غیرارادی و ارادی). این تحریکات سبب ترشح هورمون های جنسی می شود و اگر ارضا نشود سبب درد و فشار روانی و به هم خوردن تعادل زیستی می شود. برخی از پسرانی که در ایام نامزدی به سر می برند و نزدیک همسر خود می روند و نمی توانند به روش مشروع خود را ارضاع کنند به خاطر تحریکات شدید و ترشح هورمون های جنسی ممکن است احساس ناآرامی کنند و حتی تندخو و بد اخلاق شوند.

- افراد مجرد زیادی برای رسیدن به تعادل حیاتی و کاستن فشار جنسی از شیوه های نامشروع مانند خودارضایی و...کمک می گیرند برخی به زنا و یا همجنس گرایی و تجاوز به عنف، چشم چرانی، حیوان خواهی و...روی می آورند. تنها گروهی اندکی در پی ارضای مشروع و مشروط و متعهدانه یعنی ازدواج موقت هستند.

- افراد به دلیل شرایط محیطی و شرایط درونی مانند مزاج، تفاوت های فردی، نگرش، ارزش ها، قدتر خیال پردازی، مسائل ژنتیکی، اختلالات ذهنی، شرایط جغرافیایی، نوع غذاها و... در شدت شهوت و مدیریت آن قدرت یکسانی ندارند.

- اسلام با سرکوبی میل جنسی مخالف است. برای مدیریت نیازی جنسی و کاهش فشار روانی ما را تشویق به روزه، ورزش، کار، مدیریت قوه خیال، تعدیل در غذاهای محرک، عفاف(دیداری، شنیداری و خیالی و..) و ازدواج می کند و ما را از تهییج جنسی گناه آلود و ارضای نامشروع برحذر می دارد. نیز به ما گفته است که اگر به دلیل نداشتن همسر نمی توانیم خویشتن داری جنسی داشته باشیم و به گناه می افتیم ازدواج (دائم یا موقت ) برایمان واجب می شود.

- برخی از حکما بوده اند که تا آخر عمر ازدواج نکرده اند و شهوت خود را با عفاف و خویشتنداری حفظ کرده اند ولی اینان گروه نادری هستند. شهید مطهری می فرمایند این گروه معمولا به دلیل ازدواج نکردن و از جهات زیادی پختگی و جامعیت نگرشی در نظرهایشان نیست.

..................
1-محمدکریم خداپناهی، روان شناشی احساس و ادراک، ص92
آغوش گرفتن فرزند یا همسر با کاهش تولید کورتیزول یا همان هورمون استرس، و افزایش سروتونین، باعث بهبود خلق و خوی شما می‌شود. به علاوه، سیستم عصبی شما را آرام می‌کند، مغز را تسکین داده و وابستگی عاطفی به عزیزان‌تان را بهبود می‌بخشد.وقتی کسی را در آغوش می‌گیرید، اندورفین یا هورمون شادی به همراه اکسی توسین در خون آزاد می‌شود. این هورمون با اتساع عروق خونی به بهبود گردش خون کمک کرده و سطح فشار خون شما را در وضعیت عادی نگه می‌دارد. همه می‌دانیم که فشار خون بالا خطرات زیادی برای بدن دارد.
2-محمدکریم خداپناهی، روان شناشی احساس و ادراک، ص38.

 

منبع


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 95/7/26:: 1:37 عصر     |     () نظر
 
مهارتِ نه گفتن به درخواست رابطه جنسی قبل از ازدواج

بررسی ها نشان داده که بسیاری از افراد، بدین خاطر خویشتنداری خود را از دست می دهند چون نمی توانند در برابر فشار روانیِ تقاضا برای سکس «ارتباط جنسی» از طرف مقابل، مقاومت کنند و با جدّیت و صراحت، نه بگویند. 

پس تمرین کنید به شیوه های زیر در چنین موقعیت های نه بگویید و در برابر خواسته های فرد مقابل  مقاومت کنید. 

قدم اول در تمرین مهارت نه گفتن تشخیص تاکتیک های فرد مقابل برای تحت فشار قرار دادن شما هست. 


تاکتیک 1: لمس کردن یکدیگر، باعث رشد انسان می شود. 

پاسخ جرات مندانه: تو باید رشد کنی و اطلاعاتت را بیشتر کنی. من آن قدر پخته هستم که بدانم این کار، آرامش من و برنامه هایم (برای آینده) را خراب می کند.

 

تاکتیک 2: رفتار تو مثل یک بچه کوچک است...

پاسخ جرات مندانه: اتفاقاً رفتار من مثل آدم های با تجربه است. به اطرافت نگاه کن. ببین ارتباط بدون مسئولیت پذیری و بدون برنامه، چه قدر جوان ها را بدبخت کرده است.


تاکتیک 3: تو کنجکاو نیستی؟ فکر می کنی به یک بار تجربه کردن، نمی ارزد؟

پاسخ جرات مندانه: من درباره خیلی چیزها کنجکاو هستم ؛ امّا معنایش این نیست که بخواهم خودم قربانی بشوم یا موش آزمایشگاهی باشم. بالأخره، امکان صدمه دیدن من هست. پس نمی ارزد!


تاکتیک 4: همه این کار را می کنند....

پاسخ جرات مندانه: اولاً خیلی ها خویشتندار هستند و ثانیاً بیشتر کسانی که تو می گویی، سرانجام، سرشکسته و متأسف می شوند و ثالثاً من همه نیستم و می دانم که چه کاری برای من صحیح است.


تاکتیک 5: برای این که دوستت داشته باشند، باید بیشتر جلو بروی...

پاسخ جرات مندانه: من نمی خواهم برای دوست داشته شدن، اجازه بدهم کسی از من سوء استفاده کند.


تاکتیک 6: ولی من دوستت دارم...

پاسخ جرات مندانه: پس به تصمیم من احترام بگذار و احساسات مرا پایمال نکن.


تاکتیک 7: به من نشان بده که چه قدر دوستم داری...

پاسخ جرات مندانه: من با خویشتنداری و انتظار کشیدن تا روز ازدواج، به تو نشان می دهم که چه قدر دوستت دارم.


تاکتیک 8: مشکل تو چیست؟

پاسخ جرات مندانه: به هیچ مشکلی ندارم. فقط در برنامه زندگی ام، الآن وقت ازدواج و مادر (یا پدر) شدن نیست و اصلاً آمادگی ندارم که دغدغه حاملگی یا مبتلا شدن به یک بیماری لاعلاج یا شنیدن حرف های انتقادآمیز دیگران را هر روز، با خودم داشته باشم. پس باید خویشتندار باشم و انتظار بکشم.


تاکتیک 9: کسی که چیزی نمی فهمد...

پاسخ جرات مندانه: خودم که این را می فهمم.

 

تاکتیک 10: تو مرا هیجان زده کرده ای و حالا نباید این طور رهایم کنی، وگرنه رفتارت در حقّ من، بی انصافی و غیر انسانی است. چه طور وجدانت چنین اجازه ای می دهد؟!

پاسخ جرات مندانه: من مسئول تحریک شدنِ هیجانات تو نیستم و نمی توانم به قیمت راضی شدن تو، خودم را به عذاب وجدان و سرزنش بیندازم. تو باید خودت را کنترل می کردی. به علاوه، تو ممکن بود با یک فیلم یا ژس یا دیدن یک عابر در خیابان هم تحریک بشوی. پس به نفع خودت است که یاد بگیری خودت را کنترل کنی.


تاکتیک 11: اگر قبول نکنی، دیگرانی هستند که با اشتیاق می پذیرند...

پاسخ جرات مندانه: برایت متأسفم که مرا به خاطر این چیزها دوست داشتی. خوش حال می شوم که به سراغ دیگری بروی.


سحر آزادیان 

روانشناس شخصیت 

مرکز مشاوره پندار نیک

https://telegram.me/pendarenikhamedan/185


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 95/7/23:: 11:4 عصر     |     () نظر
 
عزاداری و افسردگی(2)


آیا توصیه به گریه در عزای امام حسین (ع) باعث افسردگی فرد نمی‌شود؟

روان شناسان سه سطح گریه کردن را شناسایی کرده‌اند:


سطح اول زمینه‌ای جسمی و فیزیولوژیکی دارد. آسیب دیدن عضوی از بدن همچون ضربه‌ای که به‌زانو می‌خورد، بی‌اختیار آه و ناله را بلند می‌کند و اشک و زاری را نمایان می‌سازد. این سنخ گریه همانند نالیدن و اشک ریختن نوزادان، در نخستین ماه‌های زندگی است. باآنکه کودکان به‌تدریج از این سطح فراتر می‌روند و گریه آنان علت‌های دیگری پیدا می‌کند اما همچنان عامل درد جسمی را تا همه عمر درروان ساختن دانه‌های اشک پابرجا و اثرگذار است.


در سطح دوم، هیجانات و عواطف، قافله‌سالار کاروان اشک و آه‌اند. زبانه خشم و سرمای غم هر دو گریه‌آورند. نوجوانی که به ارزیابی دیگران اهمیت می‌دهد، می‌تواند درد برآمده از ضربه‌ای را که به زانویش خورده است تحمل کند و آه و ناله سر ندهد، اما وقتی احساس کند غرورش پامال اهانتی رنج‌آور شده است، نمی‌تواند جلو سیلاب اشک‌هایش  را بگیرد.


روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار

چرخ فیروزه طرب خانه از این‌کهگل کرد


در این سطح، رنج یار، هجران محبوب و مرگ عزیز ما را سوگوار و داغدار می‌کند و ریزش بی‌امان اشک‌ها، راز سربه‌مهر محبت را می‌گشاید و دلدادگی ما را به عالم و آدم نشان می‌دهد.

می‌گریم و مرادم از این چشم اشک‌بار

تخم محبت است که در دل بکارمت


در سطح سوم، هیجان‌های عمیق‌تر انسان، اندوه ساز، سوز انگیز و گریه‌آورند. اینجا عشق... عشق فراتر از عقل جزئی‌نگر، سلسله‌جنبان است.

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردان‌اند

جفری کاتلر در زبان اشک‌ها از پژوهش‌هایی یاد می‌کند که بر روی مواد تشکیل‌دهنده اشک‌های گوناگون صورت گرفته است. او می‌نویسد: شیمیِ اشک افسردگی با شیمیِ اشک شوق متفاوت است در اولی موادی سمی یافت شده است و در دومی اجزائی آرامش‌بخش.

برای سنجش محتوای اشک‌های سطح سوم، یعنی سطح عشق و انسانیت، به دلیل دشواریاب بودن آن، کاری صورت نگرفته است. گریه‌های ما برای امام حسین (ع) ویاران فداکارش چه نوع گریه‌ای است؟

انتظار می‌رود گریه مسلمان دین‌باور و آزاده و ظلم‌ستیز، در عزای سالار شهیدان، هم نشانی از محبت پاک او به ارزش‌های سترگ انسانی باشد و هم عامل حرکت آفرینی برای نزدیک شدن به کانون محبت و معرفت الهی.

این‌که رسول گرامی اسلام، به دختر بزرگوارش فرموده است: "هر چشمی در روز قیامت گریان است، مگر چشمی که برای مصائب حسین (ع) گریه کند. چنین کسی در روز قیامت خندان و شادان از نعمت‌های بهشتی است."

و این‌که سید بن طاووس، از قول همان رسول والایی‌ها یادآورمان کرده است: "کسی که خود در مصیبت ما گریه کند و دیگران را هرچند اندک گریان سازد، بهشت را برایش ضمانت می‌کنیم."، به این خاطر است که فرد عزادار نخست از طریق گریه کردن، دوستدار و مهرورز آن مظهر پاکی‌ها می‌شود و سپس با گرما و نیروی محبت در مسیر فضیلت‌های انسانی گام برمی‌دارد و این همان تبیینی است که امام رضا (ع) در روز اول محرم به یکی از یارانش کرده است:" اگر خوش داری تا با ما در درجات عالی بهشت باشی، برای حزن ما محزون باش و برای شادی ما شاد، و بر تو باد دوستی و پیروی از ما، چراکه هرگاه شخص سنگ‌ریزه‌ای را هم دوست بدارد، خداوند او را با آن محشور گرداند."

معلوم است گریه‌ای با چنین سرچشمه‌های زلال و سوگیری‌های روش دیگر خواستگاهی از درد جسمانی و یا از افسردگی روانی ندارد.    

? دکتر محمود گلزاری، روان‌شناس و استاد دانشگاه،   ماهنامه سپیده دانایی شماره ی 61

 

https://telegram.me/zendegiearam110


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 95/7/23:: 8:29 عصر     |     () نظر
 
عزاداری و افسردگی(1)

فرق است بین غم و افسردگی، غم حالتی است گذرا و همه گیر که طول مدت و شدتش زیاد نیست ولی افسردگی حالتی است که استمرار دارد شدتش از غم عادی بیشتر است و استمرار دارد. لذت و رضایت زندگی را می گیرد و ...

 فرد غم دیده بعد از مجلس غم مثل روضه بر امام حسین-ع- و مجلس ترحیم کنترل خلق (حالت هیجانی مستمر ) خود را دارد و آگاهانه و ارادی غم را از دل بیرون می کند. بنابراین با دوستش برخورد می کند با تبسم با او مواجه می شود و با او مزاح می کند.

افسردگی مجموعه ای از نشانه هاست که بارزترینش عدم احساس لذت (anhedonia) و خلق پایین (depressed mood)است. در عدم احساس لذت او از دیدار دوست صمیمی اش، رنگین کمان، روابط انسانی با نزدیکان، غذای لذیذ، کمدی و...به وجد نمی آید.

فرد افسرده از احساس پوچی و بی معنایی زندگی و فعالیت های روزانه کار، مدرسه و...رنج می برد.

بک روان شناس معروف سه نشانه برای افسردگی بیان می کند:

دید منفی نسبت به:

1- خود،

2- آینده

3- جهان

علل افسردگی

افسردگی مانند اغلب اختلالات روانی تولید عوامل گوناگون زیر است:

1-روانی،

2- زیستی( ژنتیک، سرشت و هورمون ها،

3- اجتماعی،

4- معنوی( گناه، عذاب وجدان و...)

سئوال:

با عزاداری بر امام حسین (ع) آیا نشانه هایی از  افسردگی مانند خلق پایین، نارضایتی از زندگی، افکار منفی، و....را در خود می بیند یا برعکس یا...؟

می گویند: عزای بر امام حسین (ع ) سبب افسردگی و پژمردگی می شود. ولی نمی گویند:

کدام افسردگی:

1-  از خانه بیرون می زند و پر تب و تاب است. عاشق کیلومترها پیاده روی اربعین در گرما یا سرما است.

2-  می گوید هیهات من الذله. عاشق جهاد در راه خداست و ستم را نمی پذیرد.

3-  برنامه گروهی دارد.با مردم معاشرت و هماهنگی در حضور در مراسم دارد.

4-   به جای احساس ناامیدی از خدا می خواد که به او زندگی حسینی و مرگ حسینی بدهد.

5-   نذر می کند و با ذوق و شوق آن را آماده می کند و به دست عزاداران می رساند.

6-  در سخنرانی شرکت می کند و سینه زنی.

7-   فرزند خردسالش را با مهربانی ساعت ها به بغل می گیرد و مدت ها با نشاط در مراسم حاضر می شود و با فرزندش از هر وقت دیگر مهربان تر است.

محمدحسین قدیری، ماهنامه خانه خوبان

 

تذکر روان شناختی

افراد باورها و بینش های مختلفی دارند اگر مراسم سخنرانی یا مرثیه حال بیماران روانی مانند افراد افسرده را بد می کند نباید آنها در این مراسم بروند یا آنها را به این مراسم برد.  فرد افسرده نظام باورها و بینش هایش گرفتار خطاهای شناختی می شود و مضطرب است؛ خود، دیگران و  آینده و دنیا را تیره و تار می بیند و ناامید است نمی تواندتحلیل درستی از نهضت کربلا و گرفتاری و بلاها بکند و نمی فهمد که این که حضرت زینب فرمودند به غیر از زیبایی چیزی ندیدم و یا مفهوم جمله حضرت قاسم که فرمود شهادت نزد من از عسل شیرین تر است یعنی چه؟

بنابراین می توانیم از جلوه هایی از عاشورا استفاده کنیم که به او کمک می کند مانند بیان داستان های شفابخش و کرامات امام حسین و حضرت زینب و رقیه، بیان صفات و داستان های آرام بخش اهل بیت خوردن تربت سیدالشهدا به قصد شفا، خوردن نذری، توسل دیگران و دعای دیگران برای شفای او بیماران، همراه داشتن قرآن، .....

 

رک:  سید محمدتقی علوی، مشاوره زیرگنبد فیروزه ای (پاسخ به پرسش های فقهی در حوزه فراروان شناسی و طب غیر معمول)، ج4، ص33. نشر مرکزـمشاوره ماوأ تلفن: 02532900882                     

https://telegram.me/zendegiearam110


نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 95/7/23:: 8:23 عصر     |     () نظر
 
20 عوامل محبت در احادیث اسلامی

1 - ایمان محور محبت
قَالَ الصَّادِقُ (ع) مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ لِلَّهِ وَ أَعْطَی لِلَّهِ فَهُوَ مِمَّنْ کَمَلَ إِیمَانُهُ 
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرکس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد و به خاطر خدا عطا کند، از کسانى است که ایمانش کامل شده است. امام باقر (علیه السلام) فرمود: اگر خواستى بدانى در تو خیرى هست ، به دلت نگاه کن ، اگر اهل طاعت خدا، فرمانبرداران را دوست دارد و از اهل معصیت خدا بدش مى آید، در تو خیرى هست و خداوند تو را دوست دارد. و اگر از اهل اطاعت بدش مى آید و از اهل معصیت خوشنود است ، در تو خیرى نیست ، و خداوند از تو ناخشنود است، و (بدان ) که هر کسى با دوست خود خواهد بود. (یعنى در قیامت دوست با دوست است ).
و فرمود: هر کس که معیار محبت و دشمنى او دین نباشد دین ندارد. آرى اگر کسى شوهر و یا همسر مؤ من و با تقوائى دارد، که خداوند او را دوست مى دارد، باید همسر خود را دوست بدارد، زیرا ایمان براى مؤ من برترین فضیلت است ، و هرگز نمى تواند هیچ فضیلتى جانشین ایمان گردد.

2 - محبت ، محبت مى آورد
بِالتَّوَدُّدِ تَکونُ المَحَبَّةُ؛ امام علی(علیه السلام) فرمود: با دوستى ، محبت محکم مى شود، یعنى براى پیدا کردن دوست ، و دوست کردن همسر و دیگران از خودتان شروع کنید، سعى کنید دوستى کنید تا او هم با شما دوست شود.

3 - توجه و حضور قلب به خدا
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر که در نماز، دل به خدا دهد، خداوند روبه او کند، دل هاى مؤ منین را هم به دوستى با او مى گرداند، بعد از آنکه خدا او را دوست مى دارد.

4 - احسان و نیکى محبت مى آورد
بِالاِحْسانِ تُمْلِکُ الْقُلُوبُ
حضرت على (علیه السلام) فرمود: با احسان و خدمت ، دل ها را مى شود مالک شد، و در حدیث دیگرى فرمود: با احسان و نیکى مى شود افراد را خرید و بنده کرد. آرى فطرت و سرشت انسان به گونه اى است که وقتى به او احسان شود، مجذوب مى شود و انس مى گیرد.

5 - سلام کنید و محبت ایجاد نمائید.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود: سوگند به آن که جانم به دست اوست ، به بهشت وارد نمى شوید تا ایمان بیاورید. و ایمان نمى آورید تا با یکدیگر دوست باشید، آیا نمى خواهید شما را به کارى راهنمائى کنم که اگر انجام دهید، با هم دوست شوید؟ (براى ایجاد محبت ) به یکدیگر آشکارا سلام کنید .
و حضرت على (علیه السلام) فرمود: زبانت را به سخن ملایم و سلام کردن عادت بده تا دوستانت زیاد شوند و دشمنانت اندک گردد.

6 - اظهار محبت ، محبت مى آورد.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود: مرد وقتى به زنش بگوید دوستت دارم ، این سخن هرگز از دل او بیرون نمى رود.
مردى به امام باقر عرض کرد: من فلانى را دوست دارم ، حضرت فرمود: او را از این دوستى آگاه کن ، که براى دوام مؤ ثرتر و در الفت بهتر است.

7 - صورت گشاده و خندان
حُسْنُ الْبِشْرِ أَوَّلُ الْعَطاءِ وَ أَسْهَلُ السَّخاءِ ؛ حضرت (على علیه السلام) مى فرماید: رخسار نیکو اولین هدیه و راحت ترین بخشش است و فرمود:
صورت گشاده و باز تو اول نیکى تو است ، و دلالت بر بزرگوارى تو مى کند و فرمود: صورت باز ، آتش دشمنى را خاموش مى کند، و فرمود: صورت باز و گشاده ریسمان محبت است ، و فرمود: کار نیک و صورت باز، محبت مى آورد و انسان را به بهشت مى رساند. و فرمود: صورت گشاده ، روش هر آزاده است.

8 - خوش آمد گوئى و محبت
حضرت على (علیه السلام) فرمود: روى باز و گشاده و بخشش و نیکى و خوش آمد گفتن ، موجب دوستى مردم است. 

9 - دست دادن ، محبت مى آورد
تَصافَحُوا فَاِنَّ المُصافَحَةَ تَزیدُ فِی الْمَوَدَّةِ؛ پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود: به یکدیگر دست بدهید که محبت را زیاد مى کند.
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: به یکدیگر دست بدهید که کینه را از بین مى برد.

10 - هدیه دادن ، دوستى آفرین است
تَهَادُوا تَحَابُّوا
امام صادق (علیه السلام) فرمود: به یکدیگر هدیه دهید، تا دوست هم باشید، چرا که هدیه کینه را از بین مى برد.
و حضرت على (علیه السلام) فرمود: هدیه محبت مى آورد، و فرمود: هیچ چیز مثل هدیه ، فرمانروا را ملایم و خشم را بیرون و رانده شده را متمایل و کارهاى سخت را آسان و بدیها را دور نمى کند.
نکته مهم در هدیه و اهمیت آن به اظهار محبت و دوستى است ، نه ارزش ‍ مادى آن ، بنابراین در هدیه توقعات را کنار بگذارید و ارزش واقعى آن را در نظر بگیرید تا دوستان شما و خود شما بتوانید همواره به یکدیگر هدیه اى هر چند اندک به نشان دوستى تقدیم کنید، متاءسفانه این ابراز دوستى ، در نزد بعضى به خاطر توقعات نابجا تبدیل به وسیله کدورت مى شود و بجاى تشکر و دریافت پیام هدیه ، بخاطر مسائل مادى از یکدیگر دل خور مى شوند.
این هم هدیه است
امام صادق (علیه السلام) فرمود: محبوب ترین برادرانم ، کسى است که عیب هاى مرا به من هدیه اى دهد. و حضرت على (علیه السلام) فرمود: چه خوب هدیه اى است موعظه و پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود: هیچ مسلمانى براى برادرش، هدیه ای بهتر از سخن حکیمانه که یا هدایتش را زیاد کند، یا از هلاکت دورش کند، نداده است.

11 - معاشرت نیکو
حسنُ العشرةِ تستدیمُ المودةِ.
حضرت على (علیه السلام) فرمود: معاشرت نیکو، دوستى را دوام مى بخشد، البته تاثیر معاشرت نیکو و رعایت اخلاق در خانواده و برخورد دوستانه ، مساله اى کاملا روشن است .

12 - خوش اخلاق باشید.
حُسْنُ الْخُلُقِ یُورِثُ الْمَحَبَّةَ .
حضرت على (علیه السلام) فرمود: خوش اخلاق بودن ، دوستى مى آورد، و فرمود: سه چیز محبت مى آورد، خوش اخلاقى، ملایمت نیکو و تواضع .

13 - خوش گمانى ، محبت مى آورد.
مَن حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنّاسِ حازَ مِنهُمُ المَحَبَّةَ؛
حضرت على (علیه السلام) فرمود: هر کس به مردم خوش گمان باشد، به محبت آنها دست مى یابد.

14 - ملایمت و نرم خوئى
بالرفقِ و التوددِ یُحببکَ القلوب . 
امام باقر (علیه السلام) فرمود: با ملایمت و دوستى ، دل ها تو را دوست دارند.

15 - بى نیازى از دیگران ، و محبت
حضرت على (علیه السلام) فرمود: خود را محبوب مردم کن ، با بى رغبتى به آن چه در دست آن هاست ، تا به محبت آن ها برسى.مردى نزد پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) آمد و از حضرت سؤ الاتى کرد از جمله پرسید: چه کنم تا مردم مرا دوست بدارند، حضرت فرمود: به مردم نیکى کن و چشم به داشته آن ها نداشته باش و به آن طمع مکن تا تو را دوست بدارند. (بنابراین همسرانى که بى جهت و بدون تناسب ، در فکر کندن مال از شوهر خود هستند و پى در پى تقاضاى نابجا دارند، از محبت آن ها کاسته خواهد شد.)

16 - سخاوت ، محبت آور است
السَّخَاءُ یَزْرَعُ الْمَحَبَّةَ 
حضرت على (علیه السلام) فرمود: سخاوت ، محبت را مى رویاند و امام صادق علیه السلام به على علیه السلام فرمود: خودت را با رسیدگى به برادرانت محبوب گردان ، همانا خداوند محبت را در بخشش و دشمنى را در امساک و ندادن قرار داده است .

17 - سکوت و محبت
إِنَّ الصَّمْتَ یَکْسِبُ الْمَحَبَّةَ امام هشتم فرمود: سکوت محبت مى آورد، سکوت راهنماى هر چیزى است . (زیرا بیشترین اسباب دشمنى از سخن گفتن است و از آنجا که حرکت دادن زبان کارى آسان است ، بسیارى با سخنان سبک و نسنجیده آبروى خود را مى برند و خود را نزد مردم و خدا سبک مى کنند).

18 - سخن زیبا و محبت
امام چهارم حضرت سجاد (علیه السلام) فرمود: سخن زیبا، دارائى را زیاد و روزى را افزایش مى دهد، اجل را به عقب مى اندازد و انسان را نزد خانواده محبوب و وارد بهشت مى کند.

19 - تواضع ، محبت مى آورد.
ثَمَرَةُ التَّواضُعِ المَحَبَّةُ 
حضرت على (علیه السلام) فرمود: نتیجه تواضع و فروتنى ، دوستى است. و فرمود: سه چیز محبت مى آورد: خوش اخلاقى ، ملایمت نیکو و تواضع

20 - سه عامل محبت
امام باقر (علیه السلام) فرمود: سه چیز محبت مى آورد، قرض و تواضع و بخشش

این ها نمونه اى بود از آنچه در روایات اسلامى بعنوان عامل محبت معرفى شده است ، که زن و شوهر مى توانند به تناسب حال خود براى دوام محبت و زیاد شدن آن ، از اینها بهره مند شوند و در این میان باید از عوامل مهمى مثل ایمان ، محبت ، احسان ، صورت باز و خندان ، هدیه دادن ،اخلاق خوب ، شیرین زبانى و بى نیازى و کم توقعى و تواضع ، بیشتر استفاده نمود. و گذشته از این امور، زن و شوهر مى بایست همواره به تمیزى و زیبائى خود و خانه و فرزندان و احترام متقابل بسیار اهمیت بدهند که در جلب محبت بسیار مؤ ثر مى باشد.


پی نوشت :
1) اخلاق در خانواده و تربیت فرزند، سید محمد نجفى یزدى 

 

منبع


نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 95/7/23:: 8:11 عصر     |     () نظر
 
خانواده های کربلا

گیسوی خیمه را چه کسی شانه می زند؟

خانواده های کربلا

از شگفتی های حادثه عاشورا که این حماسه را برجسته تر از پیش می کند، حضور خانوادگی برخی یاران امام حسین(ع) در صحنه کربلاست. نگاهی به ایمان و صمیمیت مواج این خانواده ها و به ویژه حضور همسران و مادران عفیف آنان بسیار درس آموز است.

خانواده امام 

اولین و برجسته ترین خانواده کربلا خانواده امام حسین(ع) است. آن حضرت نه با خانواده که با خاندان خود به کربلا آمد. امام، خواهران، برادران، خواهرزادگان و برادرزادگان شان را نیز به همراه آورد.
رباب، یکی از همسران با وفای ایشان بود که طفل شیرخوار خود علی اصغر را در این راه فدا کرد. فرزندان امام حسین(ع) دوشادوش پدر در صحنه نبرد بودند و از پسران حضرت فقط امام سجاد(ع) که به مصلحت الهی بیمار بودند، زنده ماندند. 

خانواده امام حسن(ع)

اگرچه زهر کینه، امام مجتبی(ع) را با خود برده بود، اما همسرش رمله، خود و دو فرزندش قاسم بن حسن و ابوبکر بن حسن را به کربلا آورد. این دو در کربلا به شهادت رسیدند. نام این دو شهید بزرگوار در زیارت ناحیه مقدسه هم آمده است.

خانواده زینب کبری(س)

شیرزن دشت نینوا همراه دو جوان رشیدش «عون و محمد» در کربلا حضور داشت. این دو، پیش چشم مادر به شهادت رسیدند ولی بانوی صبر و ادب خم به ابرو نیاورد. ام کلثوم، دختر آن حضرت نیز به همراه شوهرش به کربلا آمده بود، او نیز همسر خود را به آستان حسین(ع) تقدیم کرد.

خانواده ام البنین
ام البنین زنی بود با شرافت، از خانواده ای ریشه دار و دلاور که نسبت به فرزندان حضرت زهرا(س) بسیار مهربان بود. ثمره ازدواج حضرت علی(ع) با او چهار پسر بود، به نام های: عباس، جعفر، عبدالله و عثمان که هر چهار فرزندش روز عاشورا در رکاب سیدالشهدا به شهادت رسیدند.
ام البنین، پس از شهادت فرزندانش، همه روزه به بقیع می رفت و بچه های عباس را نیز به همراه می برد و به یاد فرزندان شهیدش مرثیه و نوحه می خواند. زنان مدینه نیز به ندبه و نوحه سوزناک او جمع می شدند و می گریستند.

خانواده مسلم بن عقیل(ع)
مسلم بن عقیل پسرعموی امام حسین(ع) و مورد وثوق ایشان بود. او در نیمه شعبان از مکه به کوفه رفت تا برای امام از کوفیان بیعت بگیرد، اما کوفیان بی وفا که 18 هزار نفرشان با او بیعت کرده بودند، عهد و پیمان خود را فراموش کردند و ایشان را به شهادت رساندند.
دو فرزند نوجوان او محمد و ابراهیم، در حادثه کربلا اسیر شدند. یک سال در زندان بودند و سپس با کمک پیرمرد زندانبان فرار کردند، اما آن ها نیز سرانجام به دست حارث، در کنار فرات به شهادت رسیدند. عاتکه، دختر مسلم نیز که از بانوان عاشورایی بود، در اثر حمله دشمن به خیام، زیر دست وپای اسبان افتاد و به شهادت رسید.

خانواده عبدالله بن عمیرکلبی
چون عبدالله تصمیم گرفت از کوفه به یاری امام حسین(ع) بیرون آید، همسرش ام وهب نیز اصرار کرد تا او را با خود ببرد. آن ها شبانه به یاران امام پیوستند. روز عاشورا وقتی عبدالله به میدان رفت، ام وهب نیز چوبی به دست گرفت و به میدان شتافت ولی امام حسین(ع) مانع او شد و فرمود «بر زنان جهاد نیست.» پس از شهادت عبدالله، ام وهب خود را به بالین او رساند و خاک از صورت او می زدود که شمر، غلامی را سراغ او فرستاد. آن غلام، با گرزی بر سر او کوبید و او را نیز کنار همسرش به شهادت رساند.

خانواده زهیربن قین
اگر دلت لحظه ای به یاد حسین(ع) تپیده باشد کافی است تا خود و خانواده ات به رستگاری امیدوار باشی و آن هنگام است که حتی اگر پای جسمت از امام و خاندانش بگریزد، پای روحت نگذاشته و به سوی او خواهی شتافت.
و قصه زهیر این چنین بود. او که در راه بازگشت از سفر حج به ناچار با اباعبدالله(ع) هم مسیر شده بود، سعی داشت هر طور شده از ایشان بگریزد و تا می توانست دور از آن حضرت خیمه می زد، اما در یکی از منزلگاه ها ناچار با فرود آمدن کاروان حسینی هم زمان شد، امام کسی را نزد او فرستاد.
زهیر ابتدا اعتنایی نکرد، همان وقت بود که «دلهم» همسر با ایمان او رو به زهیر چنین گفت «سبحان الله! نمی خواهی به دعوت پسر رسول خدا پاسخ بدهی؟ می توانی نزد او بروی و سخنش را بشنوی و بازگردی». زهیر علی رغم میل باطنی خود، پیشنهاد همسرش را پذیرفت و به سوی خیمه های حسین(ع) رفت و شد یکی از آن 72 ستاره ای که در آسمان کربلا درخشیدند.

خانواده جناده بن کعب انصاری خزرجی
جناده و همسرش بحریه، به همراه پسر نوجوانشان، عمرو با هم به کربلا آمده بودند. وقتی جناده به شهادت رسید، بحریه به فرزند نوجوان خود دستور داد تا به یاری امام حسین(ع) بشتابد و او چنین کرد. امام فرمود «این نوجوان پدرش در جنگ کشته شده و ممکن است مادرش ناراضی باشد.» عمرو پاسخ داد که «مادرم خود به من دستور داده و لباس رزم بر تنم پوشانده است.» سرانجام او به میدان نبرد رفت. رجز خواند و جنگید تا به شهادت رسید. دشمن سر او را به سوی خیمه ها پرتاب کرد. بحریه سر فرزند را برداشت و گفت «چه نیکو جهاد کردی پسرم! ای شادی قلبم!» آن گاه سر بریده را چنان به سوی دشمن پرتاب کرد که با ضربه آن یکی از دشمنان به هلاکت رسید. سپس چوبه خیمه را از جا کند و رجزخوان به سوی میدان رفت، اما امام حسین(ع) او را باز گردانده و در حقش دعا کرد.

خانواده وهب بن عبدالله کلبی
وهب اهل کوفه بود و به همراه مادر و همسرش در کربلا حضور داشت. روز عاشورا به تشویق مادر بعد از حر و بُریر به میدان رفت. کمی که جنگید، نزد مادرش آمد و گفت: آیا راضی شدی؟ مادرش پاسخ داد: وقتی راضی می شوم که در رکاب حسین(ع) به شهادت برسی. وهب دوباره به میدان رفت. همسرش نیز چوبی گرفته و همراه او به میدان شتافت. وهب آن قدر جنگید تا شهید شد. همسرش به بالین او رفت و خون از چهره اش پاک کرد. شمر که شاهد این صحنه بود، به غلامش دستور داد تا این زن را به شهادت برساند. این زن، اولین زنی بود که از سپاه حسین(ع) به شهادت رسید.

خانواده علی بن مظاهر
علی بن مظاهر که از اصحاب خاص امام حسین(ع) بود به همراه همسرش به کربلا آمد. شب عاشورا امام حسین(ع) با یاران خود اتمام حجت کرد و بیعت خویش را از آنان برداشت تا بازگردند، اما هیچ کس بازنگشت. امام فرمود «پس اگر زنی با شماست او را به قبیله بنی اسد ـ در نزدیکی کربلاـ بسپارید چراکه بانوانی که همراه من هستند، پس از مرگم اسیر خواهند شد...».
وقتی علی بن مظاهر برای بردن همسرش آمد، از آن زن شنید «به خدا قسم بی انصافی کردی ای پسر مظاهر! آیا برای تو سهل است که دختران رسول خدا به اسارت بروند و من از اسارت دشمن در امان باشم؟ برایت سهل است که چادر از سر بانوان اهل بیت بردارند و من چادر بر سر داشته باشم! برایت سهل است که زینت های دختران رسول خدا(ص) را بربایند و من خود را به زینت مزین کرده باشم؟...»
علی بن مظاهر با چشمان گریان نزد فرزند رسول خدا بازگشت و گفت «همسرم با آن که از قبیله بنی اسد است، اکنون از رفتن خودداری می کند و می خواهد با شما همراهی نماید.»
امام با شنیدن این خبر گریست و فرمود «خداوند به شما از سوی ما جزای خیر عنایت فرماید.»


پی نوشت :
منابع
حمیده رضایی(باران)
1. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
2. فرهنگ عاشورایی، ج 9 (زنان در نهضت عاشورا)، جمعی از نویسندگان. مرکز چاپ و نشر، مجمع جهانی اهل بیت(ع).
به نقل از ماهنامه خانه خوبان، 1394

 

منبع


نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 95/7/23:: 8:7 عصر     |     () نظر
 
یا حسین

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 95/7/11:: 10:36 عصر     |     () نظر
   1   2      >