بین اصفهانیهای حسابگر و مقتصد (نه خسیس) معروف است که وقتی میخواستند پل بزرگ و تاریخی خواجو را بسازند، برای درخواست کمک مالی میروند سراغ جناب خواجو سرمایهدار بزرگ شهر می روند. هنوز سخن را شروع نکرده، میبینند خواجو به شاگردش با اعتراض میگوید: چرا چوب کبریت که با آن چراغ را روشن کردی دور انداختی؟! میتوانستی از آن برای چراغ بعدی هم استفاده کنی.
وقتی این برخورد و این دقت عجیب را از جناب خواجه میبینند، با خودشان میگویند از این مرد خیری به کسی نمیرسد! اما حتماً میدانید که پل خواجو همانطور که از اسمش پیداست، با کمک بسیار او ساخته میشود. خواجو در تعجب میهمانانش میگوید: اگر من سرمایه و ثروت بسیار دارم، از سر همین اسراف گریزیها، حسابوکتابها و دقتهاست.
فرد اخلاقمدار نیز مثل همین تاجر موفق، اهل حسابوکتاب دفتری و مکتوب روزانه است.
مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی، عالم و عارف مشهور که اتفاقاً او هم اصفهانی است، در مسائل معنوی بسیار مقتصد و حسابگر بود. وقتی از ایشان میپرسند چگونه به این مقامات رسیدی؟
در پاسخ میگوید: من اهل حسابوکتاب بودم. نورانیتی را که از عبادات و اعمال خوبم به دست میآوردم، ولخرجی نداشتم و پسانداز میکردم و با گناه و خروج از حدود الهی به آنها چوب حراج نمیزدم.
گرفته شده از کتاب صدهزاران دام و دانه ست ای خدا...
کلمات کلیدی: