دوره مهارتهای زندگی برای نوجوانان
شده تا حالا هی به این فکر کنی که « وای دوستم هزار تا کار بلد است انجام دهد اما من هیچی بلد نیستم»؟ مثلا به این فکر کنی که دوستت بلد است خوب اسکیت بازی کند، ریاضیاش خوب است و چند سطح زبان از تو بالاتر است. راستش را بخواهی دوستت هم در مورد تو همین فکر را میکند. شاید او به این فکر کند که مثلا شعر حفظ کردن تو خوب است، بهتر از او شنا میکنی و بهتر بلدی از درخت توت توی کوچهتان بالا بروی! یعنی یک جورهایی تو و همسنوسالهایت وقتی در مورد خودتان فکر میکنید، نمره پایینتری به خودتان میدهید. این جور فکر کردن میتواند تو را غمگین میکند. واقعا تو هیچ کاری بلد نیستی؟
بعضی وقتها خودمان فکر میکنیم خنگیم. مثلا وقتهایی که یک کاری را درست انجام نمیدهیم. مثلا نمرهمان پایین میشود یا نمیتوانیم یک ورزش را خوب یاد بگیریم. بعضی وقتها هم دیگران به ما میگویند خنگ. اما آیا وقتی دیگران به ما میگویند خنگ ما واقعا خنگیم؟
بازی انگشتها
راستش را بخواهی ما نمیتوانیم در دهان مردم را ببندیم. مردم دهانشان مال خودشان است و ممکن است چیزهای درست یا غلطی در مورد ما بگویند. اما وقتی آنها به ما میگویند خنگ باید کاری کنیم که به خودمان ثابت شود خنگ نیستیم. این بازی به تو کمک میکند که این جور وقتها حالت خوب باشد:
1. خوب فکر کن ببین که چه کارهایی را خیلی خوب انجام میدهی. شاید تو 1000 تا کار بلد باشی. اما فقط 10تای اول را یادداشت کن. مثلا اینکه ریاضیات خوب است، اینکه خوب میتوانی میز ناهار را جمع کنی، اینکه خوب میتوانی اسکیتبازی کنی، این که خوب میتوانی فلان بازی کامپیوتری را تا مرحله آخر بروی، این که خوب میتوانی در یک جمع حرف بزنی، این که خوب میتوانی به حرفهای کسی که ناراحت است گوش کنی، و…. میتوانی ده بار بنویسی «من خوب می توانم…….» و 10 تا کاری که اول یادت میآید را بنویسی. این جوری:
من خوب میتوانم……………………..
من خوب میتوانم…………………….
من خوب میتوانم…………………….
من خوب میتوانم…………………….
من خوب میتوانم…………………….
من خوب میتوانم…………………….
من خوب میتوانم…………………….
من خوب میتوانم…………………….
من خوب میتوانم…………………….
من خوب میتوانم…………………….
2. حالا انگشتانت را باز کن و هر کدام از آن ده کار را روی یکی از انگشتهایت بنویس!
3. انگشتهایت را پاک کن ولی آن ده تا کار را حفظ کن و فکر کن با یک جوهر نامرئی روی انگشتهایت آن را نوشتهای.
4. هر وقت دیگران به تو گفتند خنگی یا خودت فکر کردی که خنگی به انگشتهایت نگاه کن و آن ده کار را یادت بیاید. میبینی. تو خیلی هم توانایی اما بعضی وقتها تواناییهایت یادت میرود.
کلمات کلیدی: