سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ شرفى برتر از اسلام نیست ، و نه عزتى ارجمندتر از پرهیزگارى و نه پناهگاهى نکوتر از خویشتندارى ، و نه پایمردیى پیروزتر از توبت و نه گنجى پرمایه‏تر از قناعت . و هیچ مال درویشى را چنان نزداید که آدمى به روزى روزانه بسنده نماید ، و آن که به روزى روزانه اکتفا کرد آسایش خود را فراهم آورد و در راحت و تن آسانى جاى کرد ، و دوستى دنیا کلید دشوارى است و بارگى گرفتارى ، و آز و خودبینى و رشک موجب بى‏پروا افتادن است در گناهان ، و درویشى فراهم کننده همه زشتیهاست در انسان . [نهج البلاغه]
noghteoj
 
سخت ترین تعارض

تعارض : میل به شنا و شیرجه -------------- ترس زیاد از ارتفاع و آسیب و خنده و تمسخر دیگران

گرایش - گریز ( سخت ترین تعارض)

افراد مختلف اینجا از مکانیزمهای مختلفی برای کاهش تنش های خود استفاده می کنند 

جابه جایی: مثلا داد زدن بی موقع سر دوست ( ما تو فکر خودمون هستیم او همون موقع می پرسه فردا میای برویم پاساژ شمربن ذی الجوشن

شوخ طبعی: به جنبه های خنده دار شیرجه زدن فکر می کنیم و ابراز می کنیم حتی بعد از شیرجه زدن ( برای محو کردن آثار خیط شدن خیلی عالیه)

جبران:‌ شنا را جدی می گیرم و ظرف یک هفته به مربی می گویم اگر توانستی از 8 متری شیرجه و سه معلق و یک پروانه و....بزنی ( استفاده از نقاط قوت برای محو ضعف ها)

انکار: اصلا کاری نداره این کارا مثل دوران کودکی من بوده .

توجیه: فعلا حسش نیست ( سه ساله داریم میریم استخره نمی دونیم این حس کی میاد) کج بودن زمین بهانه رقص بلد نبودن عروس

بی ارزش شماری: انسان باید به خدا فکر کند الذین عن اللغو معرضون دوستان ما این جا مسافریم و... ( منبر بی جا)

عقلانی سازی: شروع می کنم درباره شیرجه و اولین نفری که شیرجه زد و ...تحقیق مفصلی می کنم. (ترس را به حاشیه می رانم)

خیال پردازی: می نشینم لب استخر وقتی همه دارن شیرجه می زنن هی خیال پردازی می کنم که شیرجه های عالی یا بد می زنم. (که مربی می زنه به ما و میگه چراغ ها خاموش شده این کلید را بگیر آمدی بیرون درب را قفل کن)

گریز: ببخشید تلفن واجبی دارم باید بروم.

تمارض: نمی دونم چرا مدتی است کمرم درد می کنه دکتر گفته خیلی مدارا کن یعنی حتی از لب استخر هم شیرجه نزن. 

همانندسازی: دقیقا می ریم تو نخ مربی و محوش می شویم و مثل او شنا می کنیم شیرجه می زنیم آدمس می جوییم و هههههه می خندیم.

والایش: برای رفع تنش همان جا ماساژ درمانی تدریس می کنیم.( تا کور بشه چشم حسود)

باطل سازی: تا حالا بد می دونستیم حالا که زدیم و ترسمان ریخت چسبیدیم به تخته شیرجه همه التماس می کنن بابا به ما هم نوبت بده.

واکنش وارونه: با این که رغبت داریم به شیرجه زدن کار افرادی که شیرجه می زنند را هم بد می شماریم و میگم میمون هرچه زشت تر اداش بدتر. ( عشق و نفرت: پدر آدم را این تعارض ها در میاره مانند دختر خانمی که عاشق استادش بوده ی دفعه او بهش پیشنهاد رابطه یا ازدواج موقت داده) پدری که مذهبی است به پسرش میگه بابا چه کار می کنی تو اینترنت بعد تصاویر زنان بد حجاب را می بینید و تو دلش غوغای است و هی می گوید ای خدا مرگتون بده که با دین بچه های مرد ( و باباهاشون
) بازی می کنین.

نوع دوستی: به جای شیرجه می رویم چایی می خریم به این و اون میدیم، با فردی که با شکم افتاده تو آب همدلی می کنیم به کودکان و پیران می رسیم و...

پیوند جویی: از مربی می خواهیم کنار مان باشد یا در آب باشد و حمایت رفتاری و عاطفی کند.

طفره رفته: منصرف کردن توجه از خودکار یا از ترس ها و دل رو به دریا زدن.

بازداری هدف: جایگزین تقلیل یافته و کاسته شده است. می رویم بین افراد کم سن و معرکه می گیریم نزد آنها که شنایی بلد نیستند. ( لاف در غریبی)

جسمانی کردن تنش: موقع شیرجه فشارمون می افتد یا میگرن عود می کند و زخم معده دردش شروع می شود.

شکایت و رد: می گوییم معلوم است شما مربی کمکتان کرد اگر مربی هم به من کمک می کرد می توانستم، وقتی مربی می آید کمک کند حمایتش را رد می کنیم.

دوپاره سازی: با احساسات دو سوگرا نمی توانیم کنار بیاییم . صبح مربی که اصرار داشته شیرجه بزنم بد بوده بعد از ظهر خوبه. با خودمون مشکل داریم صبح اعلام می کنیم که من دیگه از شنا متنفرم بعد از ظهر تماس می گیرم به دوستان دسته جمعی برویم شنا.( دم دمی مزاجی)

واپس رانی: داد زدن یا صلوات فرستادن برای سرکوب کردن افکار ناراحت کننده مثلا موقع شیرجه جیغ می زنیم یا ذکر می گوییم.

واپس روی: از استرس زیاد مانند کودکان انگشتمان را می مکیم (به یاد دوران کودکی)

منبع


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 94/12/29:: 10:6 عصر     |     () نظر
 
نرم نرمک میرسد اینک بهار...



بوی باران بوی سبزه بوی خاک

شاخه های شسته، باران خورده، پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگهای سبز بید

عطر نرگس رقص باد

نغمه شوق پرستو های شاد

خلوت گرم کبوترهای مست

 نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار

خوش به حال چشمه ها و دشت ها

خوش به حال دانه ها و سبزه ها

خوش به حال غنچه های نیمه باز

خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز

خوش به حال جام لبریز از شراب

خوش به حال آفتاب

ای دل من گرچه در این روزگار

جامه رنگین نمی پوشی به کام

باده رنگین نمی نوشی ز جام

نقل و سبزه در میان سفره نیست

جامت از آن می که می باید تهی است

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکویی شیشه غم را به سنگ

هفت رنگش میشود هفتاد رنگ

 

"فریدون مشیری"

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 94/12/29:: 1:24 صبح     |     () نظر
 
اقتصاد مقاومتی معنوی


بین اصفهانی‌های حسابگر و مقتصد (نه خسیس) معروف است که وقتی می‌خواستند پل بزرگ و تاریخی خواجو را بسازند، برای درخواست کمک مالی می‌روند سراغ جناب خواجو سرمایه‌دار بزرگ شهر می روند. هنوز سخن را شروع نکرده، می‌بینند خواجو به شاگردش با اعتراض می‌گوید: چرا چوب کبریت که با آن چراغ را روشن کردی دور انداختی؟! می‌توانستی از آن برای چراغ بعدی هم استفاده کنی.
وقتی این برخورد و این دقت عجیب را از جناب خواجه می‌بینند،‌ با خودشان می‌گویند از این مرد خیری به کسی نمی‌رسد! اما حتماً می‌دانید که پل خواجو همان‌طور که از اسمش پیداست، با کمک بسیار او ساخته می‌شود. خواجو در تعجب میهمانانش می‌گوید: اگر من سرمایه و ثروت بسیار دارم،‌ از سر همین اسراف گریزی‌ها، حساب‌وکتاب‌ها و دقت‌هاست.
فرد اخلاق‌‌مدار نیز مثل همین تاجر موفق، اهل حساب‌وکتاب دفتری و مکتوب روزانه است.
مرحوم شیخ‌ حسن‌علی نخودکی، عالم و عارف مشهور که اتفاقاً او هم اصفهانی است، در مسائل معنوی بسیار مقتصد و حسابگر بود. وقتی از ایشان می‌پرسند چگونه به این مقامات رسیدی؟
در پاسخ می‌گوید: من اهل حساب‌وکتاب بودم. نورانیتی را که از عبادات و اعمال خوبم به دست می‌
آوردم، ولخرجی نداشتم و پس‌انداز می‌کردم و با گناه و خروج از حدود الهی به آن‌ها چوب حراج نمی‌زدم.

 

گرفته شده از کتاب صدهزاران دام و دانه ست ای خدا...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 94/12/28:: 11:5 عصر     |     () نظر
 
تعارض، انواع و پیامدش


تعارض، انواع و پیامدهایش
این بحث خیلی کاربردی است و هر روز در زندگی با آن درگیر هستیم
  
توضیح و راهنمایی

واژه تعارض یا Conflict در لغت به‌معانی دعوا، ستیزه، کشمکش، مشاجره و مجادله، تضاد و تعارض، اختلاف و ناسازگاری آمده است.[1] 

تعارض (conflict) منازعه ای است ذهنی که از برخورد انگیزه ها، تکانه ها و یا تقاضاها و سائق های متضاد به وجود می آید.

خصوصیات تضاد اخلاقی
1- تعارض وقتی به وجود می آید که فرد از انواع مختلف اصول یا ارزش ها تبعیت نماید.
2- تعارض وقتی است که فرد درک های متفاوتی از اصول و ارزش ها داشته باشد.
3- تعارض وقتی است که فرد به بیش از چند ارزش و اصل پایبند بوده و در ضمن مخالف پایبندی و برتری و تقدم یکی از آنهاست.
4- تعارض وقتی به وجود می آید که خود فرد به چیزی که می گوید معتقد نباشد.
5- تعارض کیفیت تصمیم گیری شخص را تحت تأثیر قرار می دهد؛ تصمیم گیری منطقی و جستجوی فعال اطلاعات و درک بی طرفانه آن را از فرد سلب می کند.
6- تعارض ها از عمده ترین خواستگاه های استرس هستند و می توانند بسیار ناکام کننده باشند . اما نکته جالب در مورد آنها این است که در بیشتر مواقع باعث رشد انسان می شوند . به خاطر همین است که گروهی از روانشناسان، مانند اریک اریکسون، مراحل عمر افراد را بر مبنای همین تعارض ها دسته بندی کرده اند و لازمه رشدیافتگی فرد را حل موفقیت آمیز آنها می دانند .


طبقه بندی موقعیت های تعارض زا
موقعیت های تعارض زا به سه صورت تعارض گرایش– گرایش، گریز- گریز، گرایش– گریز، تقسیم بندی می شود.


الف)
 گرایش ـ گرایش: در این تعارض، فرد باید دست کم از بین دو راه مساعد و خوشایند یکی را انتخاب کند. 
مثال:
هم میل به خواب داریم و هم می خواهیم با دوستانمان چت کنیم. 
هم گرایش به رشد عرفانی داریم هم از به ارتباط با نامحرم و دیدن تصاویر جنسی کشش داریم
هم دوست داریم در مسابقه برنده شویم و هم راحت طلب هستیم.
هم دوست داریم از یاران امام زمان باشیم هم طالب لذت های آنی هستیم

ب) 
گرایش ـ گریز:در این تعارض، فرد مجبور است به چیزی رضایت دهد که هم پیامدهای خوشایند و هم پیام های ناخوشایند دارد.اینتعارض سخت ترین نوع تعارض است و معمولا دیرتر از دو نوع دیگر حل می شود . 
مثال
از سویی میل داریم با جنس مخالف خوش و بش کنیم از سویی میل به دوری از قهر خداوند داریم.
از سویی گرایش میل به ازدواج داریم ولی به خاطر خانم بودن نمی توانیم در خواست ازدواج به مرد مطلوب خود بدهیم

ج)
 گریز ـ گریز:در این نوع تعارض، فرد دست کم از بین دو موقعیت ناخوشایند یکی را انتخاب می کند و هر انتخاب او به نتیجه گیری های منفی منجر می گردد. 
مثال
-دو همکار نامحرم کار با نامحرم را نمی پسندند ولی به خاطر شرایط آموزش یا دستور مدیر مجبورند با هم همکاری کنند - به دلیل مسائل شرعی میل به داشتن دوست از جنس مخالف ندارد از سویی هم اگر دوست انتخاب نکند انگ امل بودن و اعتماد به نفس نداشتن می خورد.

پیامدهای تعارض
وقتی تعارض وجود ندارد، حالت هیجان – تفکر و فیزیولوژی ما در سطح بهنجار و متعادل است. از طرف دیگر تعارض ها حالت هیجانی را آشفته می کنند، به فعالیت شناختی آسیب می رسانند و ممکن است تعادل حیاتی بدن را مختل نمایند. پس می توان گفت که اختلال های بالقوه تعارض شامل اختلال های هیجانی، شناختی و فیزیولوژیکی است.
اختلال هیجانی تعارض به صورت دودلی، اضطراب، زودرنجی، خشم و افسردگی و احساس گناه است.

تعارض علاوه بر این که در تهییچ پذیری تأثیر دارد اختلال شناختی نیز تولید می کند. تحت شرایط تعارض زا، الگوی تفکر ِ شخص اغلب آشفته می شود و کاهش حافظه و … به وجود می آید.

«تعارض» کیفیت تصمیم گیری شخص را تحت تأثیر قرار می دهد؛ تصمیم گیری منطقی و جستجوی فعال اطلاعات و درک بی طرفانه آن را از فرد سلب می کند.


روش های سازگاری با تعارض
 یا حل تعارض کدام اند؟



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 94/12/27:: 9:14 عصر     |     () نظر
 
سه بیت و سه نگاه

موسی خطاب به خداوند در کوه طور:
اَرَنی( خود را به من نشان بده)

خداوند: لن ترانی( هرگز مرا نخواهی دید)

سعدی:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر/
که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"

حافظ:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر/
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"

مولانا:
ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد/
 تو که با منی همیشه،چه "تری" چه " لن ترانی"

http://zehnazad.mihanblog.com/post/16


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 94/12/21:: 12:57 عصر     |     () نظر
 
یار همیشگی

              به نام خدا

وقتی خدا مرا آفرید به خودش احسنت گفت و از روح خودش در "من" دمید تا بتوانم به "خودم" نشان دهم که میتوانم اشرف مخلوقات در زمین باشم.

خدایا مثل همیشه مرا با خودم تنها مگذار که این دیوانه با من دشمنی دارد.

وقتی این خواسته را از خدا دارم؛ خودم را همچون  کودکی می بینم بی پناه؛  که پشت خدا قایم شدم و التماس میکنم منو نذاری بری!!


خدایا این دشمن قصد دور کردنم از تو و رضایتت را دارد...

می خواهد مرا تنها گیر بیاورد تا آزارم دهد...

خیلی مکار است با زرق و برق دنیا مرا به زمین میخکوب می کند...

با عرق و ورق خود مرا از جام مستی تو دور میکند...

آرامش من با ذکر یاد توست و رحمت ابدیت ...

94/10/21

http://zehnazad.mihanblog.com/


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 94/12/18:: 12:5 صبح     |     () نظر
 
مکرهای دیگران و خودفریبی های خودمان

 

مکرها و خودفریبی ها و دام های نفس اماره خودمان و دیگران در فضای مجازی نرم و مخملی است
قربون مکرهای آشکار، آدم می دونه باید یه فکری برای دفع و دفنش بکنه

http://zndgiearam.persianblog.ir/

منبع:

صد هزاران دام و دانه است ای خدا (زهرها و پادزهرهای تربیتی در فضای مجازی)، سایت گفت وگوی دینی

@http://www.askdin.com/thread53961.html@

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سیده خدیجه سعادتمند 94/12/11:: 11:42 عصر     |     () نظر
   1   2      >